چقدر راحت...
پیمان را میبندند
نامه ها را امضا میکنند
عهد و پیمان خود را میشکنند
و مهمان کشی میکنند
کوفیان بی وفایی گوارای وجودتان...
ماه محرم
دوباره
ماه محرم مه عزاشده است
درون
سینه ی من خیمه ای بپا شده است
کبوتر
دلم اینبار سمت کرب و بلاست
هوایی
حرم و گنبد طلا شده است
دوباره
رنگ عزایت به چشم می آید
فضای
کوچه و بازار با صفا شده است
بگو
جواب معمای کربلایت را
تمام
فکر و خیال ها کربلا شده است
دلم
اسیر قفس بود و ماه عشق آمد
به
لطف یک نظرت از قفس رها شده است
دایی جوونم عالی بودش مثله همیشه
وای .. ببین کی اومده اینجا... سلام دایییییییییییییییییی جون مرسیییییییییییی... یه رباعی طلبت... بیادتم
احسنت برشما ...
واقعا قلمتان را باید ستود...
این احساسات پاک و لطیف تحسین برانگیز است...
با اینکه تنهاهستین ولی تنهایی هایمان را پرکردین...
التماس دعا شاعر تنها
ممنونم...از حضور شما در طعم تنهایی من....لطف شما پایدار...
سلام بر سید الشهدا
سلام دوست خوبم
ماشااله بر این طبع و سرشت پاکت.خوشا به حالت که عنایات سید الشهدا شامل حالت شده و توانسته ای در سوگش, قطعه شعری نغز بسرایی.
به حالت غبطه می خورم . دعا کن لطف حسین ابن علی شامل حال پریشان من هم بشود و روحم را از معاصی و گناهان پاک کند.
التماس دعا.
تونستی یه سر به وبلاگم بزن.
اقا هادی ما شما رو خیلی i love you