طعم تنهایی من

طعم تنهایی من

به نام خدایی که تمام وجودم را مدیونش هستم... ان خدایی که تمام تنهایی هایم را پر کرده و تنها با وجود اوست که طعم تنهایی من تلخ نیست.
طعم تنهایی من

طعم تنهایی من

به نام خدایی که تمام وجودم را مدیونش هستم... ان خدایی که تمام تنهایی هایم را پر کرده و تنها با وجود اوست که طعم تنهایی من تلخ نیست.

با من بمان...

(با من بمان...)







 

بامن بمان، ستاره ی شب های سرد من

با لمس یک نگاه تو،دلگرم میشوم

ای اخرین  بهانه ی بودن،بدون  تو

زیرفشار  همهمه ها    نرم میشوم

 

بامن بمان،بگو تو برایم ،بدون من

درخلوت وسکوت خودت گریه کرده ای؟

ای اخرین بهانه بودن،به غیر من

.بر شانه های سرد کسی تکیه کرده ای؟

 



میگویم از علاقه و احساس پاک خود

یک لحظه از خیال تو غافل نمیشوم

من از شراب پاک خیال تو خورده ام

مجنون روی لیلی ام،عاقل نمیشوم 

 

 

با رفتنت، با هر نفس،دردفتر خیال

 تصویری از گلایه را ترسیم میکنم

از آسمان چشم خود، باران اشک را

بر پهنه ی کویردل،تقسیم میکنم

 




در خلوتم ،با بغض خود، فریاد میزنم

این عشق صادقانه را اعلام  میکنم

قلبی که می تپد،ولی دوراز خیال توست

بر چوبه ی سکوت خود،اعدام میکنم

 

با من بمان، ستاره ی شب های سرد من

من  بی حضور  روی تو، تاریکتر شوم

(من رشته ی  محبت تو   پاره  میکنم

شاید  گره خورد  به تو  نزدیکتر  شوم)

نظرات 3 + ارسال نظر
شیرین دوشنبه 3 شهریور 1393 ساعت 17:02

درود بر تو شاعر جوان...
بسی زیبا بود

خیلی خیلی ممنون خانم شیرین....لطف داری

پریگل یکشنبه 2 شهریور 1393 ساعت 19:30

پریگل یکشنبه 2 شهریور 1393 ساعت 19:14

سلام.این شعرت پخته تروقشنگ ترازقبلی بود.تبریک میگم،ولی بایدقدراستعدادتوبیشتربدونی.

لطف داری امیدوارم بتونم...مرسی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد