تقدیم به کسی که بودنش تنها آرزوی محال من است
(پدرم...)
خورشیدی که در آسمان زندگیم برای همیشه غروب کرد.
با درد میگویم برایت باورم کن
با اشک هایم بی تو مانوسم همیشه
در خلوتم تکرار زیبایست هر بار
عکس تو را در قاب میبوسم همیشه
رویا برایم بی تو مفهومی ندارد
ترسیده از تکرار کابوسم همیشه
اخر از این زندان رها شد بغض زخمی
هم ناله با نجوای ناقوسم همیشه
از گم شدن در سایه ها میترسم اما
دلخوش به نور سرد فانوسم همیشه
زنجیر تنهایی وجودم را گرفته
جز مرگ راهی نیست مآیوسم همیشه.
(امروز مصادف بود با ششمین سالگرد درگذشت پدرم مصطفی جوادزاده...روحش شاد)
حسین جان داداش تسلیت میگم
غم آخرتون باشه انشاالله
ممنون علی جان....ممنونم از حضورت
نمیدونستم.تازه فهمیدم. تسلیت میگم.......، ازصمیم قلب
ممنونم
از لطفتون. ...
فوق العاده بود
جای خالیشونو هیچ چیزی نمیتونه پرکنه داداش گلم....
ممنونم از احساس پاکت...

زیبا بود
خدا رحمتشون کنه
ممنون از مهربونیت
...
سلاام...
درد فراق پدر با هیچ چیز تسکین داده نمیشه...
من می دونم بدون پدر زندگی چقدر سخته و طاقت فرسا ولی چ می شه کرد جز شکیبایی...
شعرتون زیبا و عاالی بود...
انشاا...پدرتون مورد رحمت حضرت حق قرار بگیرن و با خاصان درگاهش هم نشین باشن...آمین...
سلام...ممنونم که به طعم تنهایی من سر زدی
خوشحال شدم
خداوند همه رفتگان رو رحمت کنه
امین...
نمی شود گفت زیبا بود عالی بود یا هرچیز دیگه ای ...
درکش برام خیلی راحته چون نوشتن واسه عزیزان تازه متولد شده رو تجربه کردم و مرگ تولدی دوبارست و مردگان حقیقی ما هستیم ...تسلیت میگم و متاسفم
این شعر احساسم را به بازی گرفت...
خسته نباشید...
سلام ممنونم
سلام واقعا متاسفم نمیدونم چی بگم . . . ولی شعرتون در عین زیبایی اشکم رو دراورد . انشاا... که غم اخرتون باشه .
گر خدا مصلحتش کاسه عشرت شکند
چه توان گفت خدای است نکن بیتابی.
ممنون از حضورت...