کاش از پنجره قلب رئوفت نظری
به دل خانه خراب من تنها بکنی...
کاش گه گاه نگاهی به نگاهم بکنی
که پی آمدنت دوخته شد بر در راه...
دوست دارم که تمنای تو از ابر کنم
چون تو همچون باران صاف و زلال و پاکی...
بی شک از حال و هوای دل من بی خبری
با خبر باش که یادم شده لبریز از تو...
هر زمان در ذهن من خاطراتت می دود
خاطراتت باعث خوشحالی من میشود...
خنده را بر لب نشانم ان زمان
کز نگاهت خاطرم پر میشود...
نغمه ی دلتنگی ام را زیر باران خواندهام
زیر باران بی تو تنها مانده ام...
نام و یادت میبرد هر غم که در دل داشتم
چون که بذر مهربانی تو در دل کاشتم...
نگهت آب حیاتی است که جان می بخشد
تشنه ام با نگی زنده و سیرابم کن...
با هوای نبودنت آشنایی دارم
چقدر اینجا بوی مرگ میدهد...
دوستت دارم تنها معجزه من است
به قلبم ایمان بیاور...
تمام آرزوهایم را در حضور تو خلاصه میکنم...
اللهم کن لولیک الفرج...
عشق تنها دلیل صبوری هایم در تمام نبودن هایت بود
نبودن هایی که در نهایت به نبودنت منجر شد
این روز ها این صبوری ها را در
قاب پشیمانی گذاشته ام و بر دیوار دلم آویزان کرده ام
و هر روز با تنفر نگاهش میکنم...
شاید روزی...
برایت آرزوی خوشبختی نمیکنم...
با نبودنت من را اسیر قفس خوشبختی کردی
اگر میماندی...از بیراهه ها میرفتم...
اصلا آنقدر میگشتم تا راهی برای جبران محبتت پیدا کنم...
هوای بودنت آ زارم میدهد...
چقدر این لحظه دیدنی است
زمانی که احساس من به ملاقات آرزوهایم میرود
آرزوهایی که برای همیشه در زندان نبودنت قرنطینه شده اند...
در سرمای نبودنت چقدر لمس دستان گرمت می چسبد
در تنهایی ام منتظر نگاهت میمانم...
ghashang mesle kotet azizam
مرسی حمید عزیز...
خیلی ممنونم پریگل...خیلی هاااااا